عکس <%# hl_post_title.Text %>


امروزه، تانک باب سمپل به عنوان "بدترین تانک تاریخ" شناخته می‌شود، اما این عنوان داستان کامل را بیان نمی‌کند. طبق گزارش‌های مختلف، فرآیند طراحی تانک باب سمپل از یک منبع الهام غیرمعمول آغاز شد: یک کارت پستال آمریکایی. این کارت پستال، طرحی ابتدایی از تبدیل یک تراکتور به وسیله زرهی را نشان می‌داد. با اتکا به این ایده خام، مهندسان وزارت کار نیوزلند، که تجربه‌ای قبلی در زمینه طراحی خودروهای زرهی نداشتند، دست به کار شدند. 

آشنایی با «بدترین تانک جهان» / عکس



شاسی اصلی این "تانک" از یک تراکتور قدرتمند کاترپیلار D8 تأمین شد که در پروژه‌های ساخت‌وساز نیوزلند رایج بود. بر روی این شاسی، یک روبنای جعبه‌ای شکل، بلند و ناشیانه نصب شد. تأمین زره مناسب چالش اصلی بود. نیوزلند کارخانه‌های تولید ورقه‌های زرهی استاندارد نداشت، بنابراین از راه‌حل ابتکاری و ناکارآمدی به نام "زره موج‌دار" استفاده کردند: لایه زیرین از ورقه‌های فولاد نرم ضخیم و روی آن، ورقه‌های فولادی موج‌دار منگنز ضخیم‌تر قرار گرفت. 

نظریه طراحی این زره، توانایی منحرف کردن گلوله‌های مسلسل سبک بود، اما در عمل، این زره در برابر سلاح‌های سنگین بی‌فایده بود. نتیجه، یک هیولای ۲۵ تنی بود که ارتفاعش تقریباً ۳.۷ متر بود و بیشتر شبیه یک سنگر متحرک یا انبار آهنی بود، نه تانک تهاجمی. 

این وسیله برای ۸ خدمه طراحی شده بود، اما فضای داخلی آن تنگ، پرسر و صدا و بدون ارگونومی بود. نگاهی فنی به تانک باب سمپل نشان می‌دهد که هر ویژگی مشخصه، همراه با نقص بزرگی بود. به دلیل عدم دسترسی به توپ تانک، تسلیحات آن به سبک سه قبضه مسلسل برن 303 محدود می‌شد. مسلسل‌ها در جهات مختلف قرار گرفته بودند تا پوشش دفاعی ۳۶۰ درجه ایجاد کنند، اما قدرت آتش آن‌ها صرفاً برای مقابله با پیاده‌نظام مناسب بود و در برابر خودروهای زره‌ای دیگر بی‌اثر بودند. 

موتور دیزلی تراکتور توانایی حرکت در مسافت‌های طولانی را نداشت، با سرعت حداکثر ۲۴ کیلومتری روی سطح صاف و در زمین‌های ناهموار بسیار کاهش می‌یافت. مشکل بزرگ‌تر، سیستم انتقال قدرت بود. راننده باید تانک را کاملاً متوقف کند، پیاده شود و دنده را به صورت دستی تغییر دهد؛ عملیاتی که در میدان معادل خودکشی بود. 

این تانک، بزرگترین افتضاح مهندسی جنگی در دنیا شناخته می‌شود. مرکز ثقل بالا و ارتفاع زیاد، آن را ناپایدار کرد و لرزش موتور شدید هدف‌گیری با مسلسل‌ها را غیرممکن می‌ساخت. ترکیب این مشکلات، استفاده مؤثر از سلاح توسط تیربارچی‌ها را تا حد زیادی کاهش می‌داد. 

از لحظه رونمایی تا تمسخر، سرنوشت این ابتکار ناکام بود: هنگامی که اولین نمونه در سال ۱۹۴۱ به نمایش درآمد، واکنش مردم و رسانه‌ها سرکش بود: آن را به دلیل ظاهر بدقواره به سخره گرفتند و به آن جوک و کاریکاتور را تبدیل کردند. ارتش نیوزلند نیز پس از آزمایش‌های اولیه، این را مشخص کرد که این "تانک"، بیش از آنکه مفید باشد، برای خدمت‌ حرفه‌ای یک خطر است و در نبرد واقعی شانس بقا ندارد. در واقع این سبک تانک سازی بیشتر از اینکه به تانک های ارتش اضافه کند از تراکتور کشاورزان کم می کرد!

در نهایت، با تغییر مسیر جنگ و ورود آمریکایی ها به درگیری‌ها ، نیوزلند به تانک‌های استاندارد آمریکایی و انگلیسی مجهز شد. پروژه تانک باب سمپل، که تنها چند نمونه از آن ساخته شده بود، بی‌سر و صدا کنار گذاشته شد. نمونه‌های ساخته شده نیز پس از جنگ از هم باز شده و به همان چیزی که از ابتدا بودند بازگشتند: تراکتورهای کشاورزی. البته تعداد معدودی برای ثبت در تاریخ در موزه های جنگی ماندگار شدند.